تا چند رخ ز باده کسی لاله گون کند؟
تا کی کسی شناه به دریای خون کند؟
هر کس ز عشق سایه دستی گرفته است
چون تیشه دست در کمر بیستون کند
روزی که چرخ پنبه گذارد به داغ ما
خورشید سر ز روزن مغرب برون کند
اول شکار لاغر آن صید پیشه ایم
ما را مگر شهید برای شگون کند